داوود هرميداسباوند . تحليلگر روابط بينالملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«توجه به فرصت حساس مذاکره با اروپا»نوشت:
در دوران انتخابات رياستجمهوري آمريکا و پس از اعلام نتايج غيرمنتظره آن، تصور اين بود که نامزد جمهوريخواهان يعني دونالد ترامپ، با نوعي تندخويي فعاليت خود را آغاز خواهد کرد؛ چراکه به زعم او آمريکاي اوباما، اعتبار خود را از دست داده و در توافق برجام رقابت را به ايران واگذار کرده است. نگارنده برخلاف ادعاي افرادي که ترامپ را فردي انزواگرا ميپنداشتند، در گفتوگوها و يادداشتهاي آن مقطع يادآور شدم او به احتمال زياد رويکردي تهاجمي عليه يک يا دو هدف خاص در جهان اتخاذ ميکند و درعينحال تمرکز بر مسائل داخلي آمريکا را نيز براي جلب نظر رأيدهندگان دنبال ميکند. پيشنهاد کردم ايران تلاش کند به اتحاديه اروپا نزديک شود. نگاه مثبت اروپاييان به برجام موقعيت ويژهاي را براي ايران به وجود آورده است؛ اين نزديکي موجب خواهد شد ترامپ نسبت به اين تعهد ايستادگي نسبي بيشتري داشته باشد. بههرحال اين رويکرد تا حدي دنبال شد و رئيسجمهور ايالاتمتحده نيز ناگزير شد به دليل همين نگاه اروپا، تا مدتي تعليق تحريمهاي مرتبط با هستهاي را ادامه دهد اما ويژگيهاي شخصيتي ترامپ، سرانجام باعث اعلام خروج يکجانبه ايالاتمتحده از توافق هستهاي با ايران شد. بدون شک تاکتيک استفاده از ظرفيت اروپا ميتواند شوک ناشي از عملکرد آمريکا را تا حدي کاهش دهد. پيشنهاد نگارنده از گذشته تا امروز ايجاد دفتر اتحاديه اروپا در ايران بوده است که ميتواند منجر به بازشدن فضايي جديد در روابط شود؛ ايران امروز نخبگان و افرادي دارد كه به دقت مسائل خارجي را از زاويه منافع ملي دنبال ميکنند. نبايد فقط با بدبيني نسبت به عملکرد اتحاديه اروپا نگريست و درعينحال بايد بهشدت از منحصرشدن رابطه به چين و روسيه پرهيز شود. رفتارهاي اخير روسيه نيز ثابت کرد ايران نبايد همه تخممرغهاي خود را در يک سبد قرار دهد و ارتباطات خود را با ديگر بازيگران جهاني گسترش ندهد. ايران بايد به اروپا هم نزديک شود و فقط روسيه و چين را مورد توجه خود قرار ندهد. ايران امروز ميتواند به توافقي به نام برجام تکيه کند. فراموش نکنيم اگر در دوره اوباما برجامي به دست نميآمد، کماکان اين مذاکرات با دولت جديد ادامه داشت. مواضعي که دولت ترامپ دارد نشان ميدهد او و تيم همراهش بهطورکلي نگاهي فراتر از برجام را دنبال ميکنند؛ پس شکلگيري تفاهم و توافقي که تحت عنوان برجام است، هيچگاه در اين دوره امکانپذير نميشد. موضعي که آمريکا پس از ترامپ اتخاذ کرد، باعث ناامني در منطقه شد. همچنين موضعگيريهاي ترامپ درباره حمايت از عربستان و پيوندزدن برنامه هستهاي ايران با برنامه موشکي دفاعي ايران، نگرانيها درباره آينده خاورميانه را دوچندان کرده است. در اين شرايط فرصت مناسبي به دست آمده تا ايران بتواند با اروپاييها گفتوگوهاي سازندهاي را ترتيب دهد. کميسيون مشترک برجام که روز گذشته بدون حضور آمريکا برگزار شد، از جمله اين فرصتهاست. اروپاييها تمايل دارند در صورت تأمين ديدگاههايشان، به برجام پايبند بمانند. آنان ميتوانند همان شيوهاي را دنبال کنند که در زمان کلينتون انجام دادند.
زماني که آمريکا قانون داماتو را تصويب کرد اروپاييها اعلام کردند اين تحريمهاي يکجانبه مضاعف برخلاف مقررات سازمان تجارت جهاني و مغاير با حقوق بينالملل است. اکنون نيز اگر اروپاييها اين خط مشي را در پيش بگيرند و در مقام مخالفت برآيند و حتي به سازمان تجارت جهاني شکايت کنند، فرايند خروج آمريکا آثار منفي آنچناني نخواهد داشت؛ اما منوط است به اينکه اروپاييها تا چه حد پايبند به توافق با ايران خواهند بود و ميتوانند شرکتهاي خود را از تحريمهاي امريکا مستثنا کنند. به همين دليل ضروري است از هرگونه افراط و تفريط در مسئله برجام در داخل ايران پرهيز شود. بايد فضايي ايجاد کرد که اروپا بتواند در قبال آمريکا و ترامپ موضعگيري جدي حقوقي خود را دنبال کند که هم به سود منافع اروپا و هم به نفع ايران است. ممکن است آنان بخواهند سه موضوع عدم دسترسي هميشگي ايران به فناوري هستهاي، ارتباط سيستم موشکي با بحث هستهاي و عدم دخالت در کشورهاي همسايه بهویژه يمن را مطرح کنند؛ درحاليکه اين مسائل هم منوط به حل مسئله سوريه است. اروپا بايد بتواند روي ظرفيتهاي ثباتبخش ايران در خاورميانه حساب کند.
- توفيقات و تمهيدات
محمدجوادحقشناس در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
حزب اعتماد ملي محصول تحقق يكي از وعدههاي انتخاباتي آقاي كروبي در سال ١٣٨٤ است. نامزد رياستجمهوري در سال ٨٤ وعده داده بود كه در صورت پيروزي يا عدم پيروزي حزب، روزنامه و شبكه ماهوارهاي راهاندازي ميكند. شبكه ماهوارهاي به خاطر مغايرتي كه آن زمان احساس ميشد با سياستهاي كلي نظام دارد، راهاندازي نشد اما حزب و روزنامه اعتماد ملي براساس وعده انتخابات تشكيل شدند.
به اين ترتيب اعتماد ملي قبل از شروع دولت احمدينژاد مجوز فعاليت را گرفت. اين حزب بعد از سال ٨٨ نيز با وجود اينكه دفتر حزب پلمب و روزنامه آن توقيف شد و دبيركل به حصر رفت به فعاليت خود ادامه داد و سعي كرد كه در چارچوب قانون و منافع ملي، با صبوري، تلاش و حفظ آرامش به حيات خود ادامه دهد و بتواند در بستر فعاليتهاي سياسي كشور نقشآفرين باشد. حزب اعتماد ملي به خاطر داشتن تحليل دقيق، درست و بصيرت مناسب از فضاي سياسي كشور و عنصر زمان و مكان به خوبي توانست از پس تهديدهاي موجود برآمده و آن وضعيت را براي خود، جريان اصلاحطلبي و كشور به يك فرصت تبديل كند. عليالقاعده مهمترين هدف تشكيل حزب ايجاد يك روند و بستر مناسب براي اداره جامعه است. حزب اعتماد ملي نيز در همين راستا كوشيده و سعي كرده است كه در ادوار انتخاباتي چهرههاي خود را در معرض راي و انتخاب مردم قرار دهد. بر همين اساس در اولين انتخابات بعد از ٨٨ با فضاي تحريم جنبش سبز همراهي نكرده و وارد انتخابات مجلس در سال ٩٠ شد. نهايتا در سال ٩٢ كه جريان اصلاحطلب آماده حضور در فضاي انتخابات بود، يك بار ديگر به صحنه آمده و در بسيج راي مردم و جريان اصلاحطلبي نقشآفريني كرد. خوشبختانه در اين مسير نقش تاثيرگذاري در كنار ساير احزاب اصلاحطلب ايفا كرد. اعتماد ملي حداقل در نيمي از استانهاي كشور در ستادهاي انتخاباتي آقاي روحاني مسووليت يا قائممقامي داشت. ميتوان گفت كه اين اولين حركت انسجامي حزب اعتماد ملي در فضاي انتخاباتي بعد ٨٨ بود. در سال ٩٤ و انتخابات مجلس دهم نيز اعتماد ملي در كنار ساير چهرههاي اصلاحطلب وارد صحنه شد و در شوراي سياستگذاري با حضور حقيقي و حقوقي خود اثرگذار بود. آقايان الياس حضرتي و مازني به عنوان كانديداهاي اصلي حزب در فهرست ٣٠ نفره تهران، راي قابل توجهي داشتند. اعتماد ملي نهايتا در فضاي انتخاباتي شوراهاي شهر نيز موفقيت قابل توجهي داشت و توانست سه كرسي از بيست و يك كرسي را در اختيار بگيرد. مصداق انسجام دروني در تشكيلات و جريان اصلاحطلب نيز اخيرا رقم خورد و شاهد بوديم كه تمامي نمايندگان احزاب اصلاحطلب با ١٩ راي آقاي مهندس افشاني يكي از اعضاي اعتماد ملي را به عنوان شهردار تهران برگزيدند.
در اين راستا حزب اعتماد ملي در ادامه فعاليتهاي خود و بر اساس مصوبه پيشين براي تطبيق با قانون جديد اقدام كرد و شوراي مركزي با وجود اشكالات جدي كه به اين قانون وارد ميداند بر اساس ابلاغيه وزارت كشور خود را موظف دانست. در همين راستا كنگره حزب روز گذشته و با حضور اكثر چهرههاي شاخص اصلاحطلبي برگزار شد. استقبال گستردهاي از اين كنگره صورت گرفت و ١٨٠٠ نفر از سراسر كشور در جلسه شركت داشتند. روشن است كه اين همه توفيقات براي حزبي كه دبيركل آن در حصر، دفتر آن پلمب، روزنامه آن توقيف است و ميتواند همچنان در چارچوب منافع ملي و باشعار اتحاد و انسجام براي كشور فعاليت كند، چندان مقبول جريانهاي رقيب نيست و شاهد بوديم كه با وجود انجام رايگيري و اعلام راي موافق اكثريت حاضران در كنگره با اصلاح اساسنامه و ابقاي شوراي مركزي پيشين، يك گروه فشار شايد بيست و سه، چهار نفره تلاش كردند كه فضا را به هم بزنند كه با تدبير اعضاي حزب و به خصوص آقاي حضرتي، رييس هيات اجرايي حزب اعتماد ملي فضا مديريت شد. ايشان تلاش كرد با اعلام نشستي ديگر در روز جمعه آينده آرامش را به فضا برگرداند و از اقدامات تخريبي گروه فشار براي ايجاد ناآرامي بكاهد و اين جلسه نيز با وجود تلاش گروه انتحاري ختم به خير شد. البته نظر اعلامي نماينده وزارت كشور در اين خصوص بايد مورد توجه قرار گيرد.
- بازی «اون» با ترامپ و تنها راهحل بحران آمریکا و کره شمالی
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
دو کشور «کره شمالی» و «آمریکا» طی یکی دو روز گذشته تبدیل به محور تحلیلهای بسیاری در رسانههای سراسر دنیا شدند. اعلام شد کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی چند روز پس از آزاد کردن سه زندانی آمریکایی، تونلهایی را که محل آزمایشهای هستهایاش بود، مقابل دیدگان خبرنگارانی از سراسر دنیا منفجر و به وعدهاش عمل کرد اما ترامپ با لغو برنامه دیدارش با «اون» و از سرگیری تهدیدها و اعلام اینکه، هم تحریمها ادامه پیدا خواهند کرد و هم گزینه نظامی هنوز روی میز است، در برابر خوشقولی پیونگ یانگ، «دبه» کرد. اگرچه این «بدعهدی» با جملات دلگرمکنندهای همراه بود که هدفش، جز باز گذاشتن راه مذاکره، چیز دیگری نبود.
اعتراضها به ترامپ و بدعهدیهای آمریکا به داخل آمریکا و کره جنوبی هم کشیده شد. برخی چهرههای سیاسی در آمریکا از جمله «نانسی پلوسی» رئیس دموکراتهای مجلس نمایندگان آمریکا، «ریچارد هاوس»، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا و سناتور منندز، قائم مقام کمیته روابط خارجی مجلس سنا علیه «بدعهدی ترامپ» موضع گرفتند و گفتند، این بدعهدی، یک پیروزی برای «کیم جونگ اون» بود و دنیا به این نتیجه رسید که آمریکا غیر قابل اعتماد است.
رئیسجمهور کره جنوبی و روسیه ابراز تاسف کردند و ساکنان سئول نیز علیه بدعهدی آمریکا و خطرات آن تجمعاتی را برگزار کردند. بسیاری از شخصیتها و رهبران سیاسی در دنیا نیز علیه آمریکا موضع گرفتند. برخی نوشتند، آمریکا به دنبال تحقیر کره شمالی است، برخی نوشتند ترامپ به دنبال پیروزی مطلق در برابر شکست مطلق است و برخی نیز با اشاره به مواضع کره شمالی پس از این بدعهدی نتیجه گرفتند، حل بحران شبه جزیره کره سالها به تعویق افتاد. اما واقعیت ماجرا چیست؟ آیا مذاکرات به هم خورد و خطر به شبه جزیره کره بازگشت؟ آیا کره شمالی واقعا تنها تاسیسات آزمایش هستهای خود را نابود کرد؟ آیا با وجود چین، کره شمالی به دامن آمریکا میرود؟
به نظر میرسد غالب تحلیلهایی که طی دو روز گذشته در این باره منتشر شده، زیاد دقیق نباشند و بیش از اینکه تحت تاثیر واقعیات باشند، متاثر از هیجانات رسانهای هستند. به اعتقاد راقم این سطور، نه کره شمالی آنقدر احمق است که مولفههای قدرتش را در برابر کشوری با مختصات آمریکا و رهبری مثل ترامپ با دست خود نابود کند، نه ترامپ آنقدر دیوانه است که، به این سادگی به کسی امتیاز دهد. خبرهای متعددی طی هفتههای گذشته منتشر شده که نشان میدهد، محلی که کره شمالی روز پنجشنبه منفجر کرده، تونلهایی بودند که بر اثر آن 6 آزمایش معروف اتمی، تخریب شده و تقریبا از کار افتاده بودند. کسانی هم که برای تماشای انفجار این مکان دعوت شده بودند، نه کارشناس که یک عده خبرنگار عادی بودند که هیچ سررشتهای درباره آنچه در آن سه تونل اتفاق افتاد، ندارند. ضمن اینکه هیچ کس نمیتواند اثبات کند، محلی که منفجر شده، واقعا تنها محل آزمایشهای هستهای کره شمالی بوده است. این را هم نباید فراموش کرد که مکان منهدم شده، صرفا یک «مکان» بود نه تاسیسات هستهای یا موشکهای بالستیک و...در واقع اقدام کیم جونگ اون در تخریب این تونلها مصداق ضربالمثل معروف«روغن ریخته را نذر امامزاده کردن» بود. تنها امتیازی که کره شمالی در اینجا داده، آزاد کردن آن سه شهروند آمریکایی بود.
اقدام ترامپ در به هم زدن برنامه دیدارش با کیم جونگ اون نیز از همین دریچه قابل تحلیل است. آمریکا دیدار با رهبر کره شمالی را به عنوان یک «امتیاز» به کشوری میداند که معتقد است، «منزوی» است. از نگاه گردانندگان کاخ سفید، در انزوا نگه داشتن پیونگ یانگ، یکی از موثرترین اهرمهای فشار است و دیدار ترامپ با رهبران این کشور میتواند آن را از انزوا خارج کرده و یکی از مهمترین ابزارهای فشار را از دست کاخ سفید بگیرد. از نگاه ترامپ، دیدار با «اون» برای کره شمالی یک امتیاز ویژه است، لذا حاضر نشد به رغم تخریب این تونلها، با «اون» دیدار کند.
نکته بسیار مهم دیگر در بحران شبه جزیره کره، چین است. کره شمالی برای چین که این روزها در کنار روسیه هژمونی آمریکا را به چالش کشیده، یک اهرم و ابزار مهم ایذایی است که همواره از آن علیه غرب استفاده کرده است. چین هرگز حاضر نمیشود اهرم کره شمالی را به این سادگی از دست بدهد، چه رسد به اینکه این کشور به سمت آمریکا متمایل شود.
آنچه این روزها بین آمریکا و کره شمالی میگذرد در جای خود مهم هستند اما نه به خاطر اینکه به عقبنشینیهای اساسی دو کشور از مواضع خود و رفع واقعی تحریمهای اقتصادی کره شمالی در برابر دست کشیدن این کشور از تواناییهای هستهایاش منجر خواهد شد (چرا که این اتفاق به این راحتیها رخ نخواهد داد که در این باره توضیح خواهم داد) بلکه، این اهمیت برخاسته از ماهیت شبه جزیره کره و ویژگیهایی است که این دو کشور دارند. تنشها بین این دو کشور به دلیل اتمی بودنشان، همیشه مهم بوده اما این «خیال» که، ترامپ حاضر خواهد شد، تحریمهای کره شمالی را همانطور که وعده داده بردارد و کره شمالی هم تنها ابزار بازدارندگیاش در برابر آمریکا را از بین ببرد، «خام» است. حیات کره شمالی به موشکهای بالستیک و بمبهای قدرتمند هستهای و ارتش بزرگش وابسته است و اگر این کشور تا امروز وجود دارد به دلیل همین تواناییهای بالای نظامی است. آمریکا به دلایل متعدد اگر یک لحظه به این نتیجه برسد که میتواند این کشور را تسلیم و تحقیر کند، لحظهای در حمله به آن تردید نخواهد کرد. لذا کره شمالی محال است به این سادگی تنها مولفه قدرتش را از دست بدهد تا به لقمهای راحت برای آمریکا تبدیل شود.
حل بحران روابط این دو کشور 3 راه بیشتر ندارد؛ رضایت چین، گرفتن تضمینهای قوی از آمریکا یا تبدیل شدن کره شمالی به یکی از گاوهای شیرده ترامپ درست مثل برخی از کشورهای مرتجع عربی.
کیم جونگ اون جوان است و تازهکار اما کشورش توانسته خود را به بالاترین سطح دانش هستهای و توانایی نظامی برساند. این کشور اصلا با مرتجعین عربی که همه چیزشان اجارهای است(حتی ارتششان) قابل مقایسه نیست. بنابر این بعید است آن طور که آمریکا انتظار دارد، تسلیم این کشور شود. تجربه برجام نیز به خوبی نشان داد، از آدمی مثل ترامپ کسی انتظار عمل به وعده ندارد چه رسد به دادن تضمینهای قوی. بنا بر این فقط یک راهحل میماند و آن، «چین» است. آیا چین، کشوری که سودای ابرقدرتی دارد و در اندیشه به زیرکشیدن هژمونی آمریکاست، حاضر میشود چنین ابزار قدرتمندی را از دست بدهد؟! پاسخ روشن است.
«اون» شاید از انجام این مذاکرات انگیزههای دیگری غیر از آنچه اعلام میشود داشته باشد. مثلا به چالش کشیدن آمریکا و اعلام اینکه، این آمریکاست که بدعهد است و غیر قابل اعتماد. روی کار آمدن آدم بدعهدی مثل ترامپ نیز در رسیدن اون به این هدف کمک کرده است. اگر به تحلیلهایی که بعد از بدعهدی ترامپ و لغو دیدارش با اون در رسانهها منتشر شده (و در ابتدای این وجیزه به آناشاره کردیم) نگاهی بیندازیم خواهیم دید، همان طور که ریچارد هاوس، نانسی پلوسی و سناتور منندز هم دیروز اعلام کردند،«کره شمالی در برابر آمریکا پیروز شد» و «دنیا به این نتیجه رسید که آمریکا غیر قابل اعتماد است.»
نظر شما